Caitlyn                                                             

یکی از دلایلی که Piltover به عنوان شهر پیشرفت شناخته شده به این دلیل است که نرخ جرم

و جنایت در آن فوق العاده کم است این همواره مورد توجه بوده است. یاغیان و دزدان از همه

نوع روش برای پیدا کردن روش غارت شهر-دولت ایده آل استفاده می کنند. عمدتا به دلیل منابع

ارزشمند این شهر به عنوان منبع سوخت برای تحقیقات علمی مهم و با ارزش است.حتی

برخی از آنان که این نظریه را مطرح کردند که این شهر از مدت ها پیش با جرایم و هرج و مرج

های سازمان یافته سقوط کرده بود اگر به خاطر Caitlyn نبود کلانتر Piltover . تولد دختر یک

دولتمرد ثروتمند  یک پیشگام تحقیقات فناوری جادوگری. Caitlyn هدیه طبیعی خودش را برای

تحقیق کشف کرد زمانی که ، در سن 14 سالگی بود  ، پدر او در راه خانه مورد حمله قرار گرفته

بود و دزدیده شده بود. او آن شب با تفنگ دوربین دار پدرش خارج از خانه بود و به دنبال غارتگران

در صحنه جرم می گشت. در ابتدا پدر و مادرش نهایت تلاش خود را برای دلسرد کردن او از انجام

چنین سرگرمی های خطرناکی می کردند اما او درست نشدنی بود. آرزوی محافظت از دخترش

تنها با یک راه که او میدانست بود ، مادر کیتلین شروع به تجهیز او با تجهیزات طراحی شده با علم جدید که برای کارآگاه شدن او لازم بود کرد.

Caitlyn به سرعت شهرت را به دست آورد ، هردو به این دلیل بود که او به تنهایی جرم و جنایت

در Piltover را شکست میداد همچنین او به سرعت در محسور کردن و زیبایی رشد کرد. او هرگز

در یک پرونده عقب نشینی نکرد یا یک رقابت ، همچنین او یکی از بهترین تیراندازان در شهر بود.

خدمات او به زودی منجر به درخواست Demacia برای کمک به پیگیری پرونده یک یاغی مرموز

که در آغاز به ارتکاب سرقت های بزرگ دست زده بود شد. راهزن ، کسی که همیشه یک کارت

تزیین شده با حرف (C) در صحنه جرم به جای می گذاشت . تبدیل به دشمن کینه ای کیتلین

شد. در این روز کیتلین هنوز جستجوهایش را برای این سارق گربه ای و تعقیب او در سراسر

Valoranصرف میکند. او به لیگ پیوست ، به منظور افزایش مهارت های خود و به دست آوردن 

نفوذ لازم برای پیگیری کردن تنها موردی که موفق به فرار از او شده بود.

 "برو جلو ، بدو . من به تو پنج دقیقه وقت میدهم برای شروع" – کیتلین ، از کتاب او ، خواهان دستگیری.

Cassiopeia             

زمانیکه کاتارینا (Katarina) خواهر او همواره معروف ترین عضو خانواده بود خانواده Du Couteau

دارای سابقه طولانی در خدمت گذاری به Noxus  بود . به این خاطر است که اغلب گفته شده

که هیچ یک از سربازان به عنوان یک فرد خوش شانس با دختران ژنرال دو دوست نبوده اند . 

جوان ترین آن Cassiopeia بود (با وجود اینکه غریزه قتل که در وجود خواهرش بود را نداشت ) او

به همان اندازه که برای ظرافت و زیبایی اش در دادگاه مشهور بود به همان اندازه هم  در حیله

گری بی نظیر بود ، وسوسه ای که هرگز نمیتوان در دور بازوی هیچ شخص دیگری پیدا کرد .

زمانی که او حیله را بر لب می آورد دیگران را نسبت به راز خود کنجکاو میکرد. او همراه با

بربرهایی شد که سرزمینی آرامی داشتند . Cassiopeia دیدگاهش را به عنوان یک دیپلمات در

قبیلهFreljord  قرار داد. با این خیال که این کار ساده ای است ، طرح ریزی در مورد برنامه ای

دلفریب برای گول زدن آنها ولی هیچ کس به او اعتماد نکرد تا اینکه او بر روی شمشیر خود

قسم خورد یک سوگند محرمانه ( یک سلاح عجیب با یک منحنی مارپیچ همراه با تیغ )

زمانیکه قرار او به پایان رسید Cassiopeia متعهد شد که اطلاعاتی را درباره مقاومت بربرها به

پدرش بدهد. به محض اینکه  هویت او آشکار شد موجی از تنفر شدید در اطراف او شکل گرفت ،

اوبه خاطر فریب هایش به عذاب محکوم شد او زجر می کشید و فریاد می زد موهای براق او به

چرم و ناخن های آراسته او به چنگال تیز تبدیل شد. او با ظاهری ژولیده  در یک گروه از خدمت

کاران ترسناک سقوط کرد. اعضای بدن آنها در هر تپش قلب از هم جدا میشد.زمانیکه همه جا از

خون خیس شد ناگهان دادگاه Noxia مسحور شد یک اتفاق وحشتناک ، موجودی بین زن و مار.

او دیگر قادر نبود کارهای گذشته خود را انجام دهد. Cassiopeia آنجا را برای رفن به لیگ ترک

کرد راهی برای ادامه خدمت به Noxus در زمین عدالت.

اگرچه او به شکل گلی بیگناه ظاهر میشد اما در زیر این نقاب یک مار پنهان بود (کاتارینا تیغه شیطانی )

Cho'Gath             

آنجا جایی بین ابعاد است بین جهان ها . بعضی از آن به عنوان خارج از شناخت انسان یاد می

کنند ، که برای دیگران ناشناخته است برای کسانی که واقعا می دانیم ، بهر حال آن را بی نام

صدا می زنند (Void) . با وجود این اسم ووید یک مکان خالی از سکنه نیست بلکه خانه چیزهای

غیر قابل بیان است (وحشت برای ذهن مردان بی معنا نسیت ) Chogath  یک جاندار است که

در ووید زاده شده چیزی که ماهیت واقعی آن خیلی بد است که در مورد اسم آن صحبتی نمی

شود . همراهان آن به دیوار ضربه میزنند دیواری که برای تقسیم بین ابعاد و ترک آن است. راهی

برای رسیدن به Runeterra . جایی که آنها می توانند بهشت وحشت شخصی خود را بر روی

جهان ببینند . آنها Voidborn نامیده می شوند موجودات باستانی و وحشتناک که آنها را در تاریخ

از هم جدا کرده اند . این یک شایعه است که ارتش ووید بورن مجموعه گسترده ای از موجودات

غیر قابل بیان در دنیا های دیگر هستند که آنها یک بار از Runeterra به وسیله یک جادوی

قدرتمند که از دوران باستان به جای مانده رانده شده بودند .

اگر چنین داستانی درست باشد ، پس آن شایعات که دنبال این قضیه می رود باید واقعی باشد

که یک روز ووید بورن ها بر میگردند. حتی در حال حاضر یک سری جنبش های تاریک و خاموش

در  Icathia وجود دارد . انحرافات در احضار در لیگ به چوگاس اجازه می دهد تا در لیگ حضور

داشته باشد . موجودی بیگانه از کینه توزی و خشونت چیزی که باعث می شود همه از ترس

ماهیچه هایشان منقبض شود . حتی به نظر می رسد چوگاس برای تغذیه خود شکار می کند و

هنوز در حال رشد و بزرگ شدن از پرخوری زیاد است . هنوز بدتر نشده است ، او موجودی

هوشمند است بیشتر جای تعجب است که چگونه مانند یک هیولا می تواند دارای هوش باشد .

خوشبختانه قدرت احضار لیگ چوگاس را محدود کرده تا او هم بتواند در لیگ افساته ها حضور

داشته باشد . این جایی است که بازی کنندگان ازتوانیی های چوگاس برای کمک به تصمیم

گیری در مورد Runeterra استفاده می کنند . وحشت از ووید (منظور چوگاس ) می داند که چه

سرنوشتی را برای Runeterra انتخاب کند ، با توجه به شانس نصفه نمیه او !!!

وای بر روزی که این اتفاق بیفتد که چوگاس از لیگ خسته شود و رشد کند .

Darius              

هیچ نشانی در Noxian بالاتر از توانایی داریوش نیست. اقوامی که همه را به وحشت می

اندازند و جنگجویان سرسختی هستند. او در سن کم یتیم شد. داریوش برای اینکه خودش و

برادر جوان ترش را زنده نگه دارد می جنگید. در همان زمان او به ارتش پیوست. او مثل یک

سرباز کهنه کار قدرت و نظم را در خود ارتقا داد. اولین آزمون واقعی داریوش در نبرد سخت با

Demacia رخ داد جایی که نوکسین ها تحت فشار قرار گرفتند، خسته و ناتوان شدند و تعداد

زیادی از آنها کشته شد. فرمانده ی سپاه داریوش دستور عقب نشینی به نیروها را داد ، اما

داریوش از قبول چنین عمل بزدلانه ای امتنا کرد. شکستن تشکیلات توسط او.

داریوش به سوی فرمانده گام برداشت و گردن او را با چرخاندن تبر غول آسایش زد. وحشت و

روحیه گرفتن همزمان باهم ، باعث شد سربازان با اشتیاق و قدرتی عجیب دنباله رو داریوش

باشند. بعد از یک نبرد طولانی و خسته کننده ، آنها با پیروزی از میدان بیرون آمدند.

تصرف نیروی باقی مانده بعد از این پیروزی...

حالا داریوش رهبری نیروهای خشمگین و صادق را در لشکرکشی به دماسیا بر عهده داشت.

بعد از اثبات قدرت در میدان نبرد ، داریوش نگاهش را به خانه دوخت. او دید که نوکسوس ناتوان

شده و حرص او را در بر گرفت. اکنون این نجیب زاده از خود راضی می خواست قدرت قوم خود را

بر عهده بگیرد. او طالب برگرداندن قدرت کشورش به اوج بود.

تا زمای که داریوش رهبری نوکسین را بر عهده داشت این کار را با موفقیت به انجام رساند. او

رهبران ضعیف را شناسایی کرد و آنها را از جایگاه قدرت برکنار کرد. خیلی ها در نوکسوس تصور

می کردند داریوش قدرت را برای خود میخواهد ، اما داریوش نقشه ای دیگر برای تخت پادشاهی

داشت.

او با اشتیاق فراوان شکوه Jericho Swain را دیده بود. داریوش در درون سواین رهبری با فکر و

مصمم برای برگرداندن نوکسوس به دوران افتخار را دیده بود. حالا او با استاد رزم متحد شده بود.

داریوش سعی در متحد کردن قومش به تصور برگرداندن قدرت واقعی نوکسین ها را کرد.

"اتحادیه نوکسوس می تواند کنترل جهان را در دست بگیرد- و استحقاقش را دارد"